حقیقتا بهترین حرف این روزهام رو آرش زد
که گفت محدثه هیچ وقت اندازه ی حالا پا در هوا ندیده بودمت تو این دو سال
کلافه م
و نیاز به یه برنامه ریزی درست حسابی دارم
چه طولانی مدت و چه کوتاه !
از کوتاهش نگم که دو درس ترم تابستونه برداشتم و حالا تو وسط ترم این هفته که اومدم رامسر غیبت هر دو رو پر کردم
و البته که به این رامسر اومدن احتیاج شدیدی داشتم
و از طرفی هم سزکار باید برم و احتمالا اعلام نتایج 15 مرداد باشه و یه هفته درگیر اونم
و غیبت هم نمی تونم بکنم
شنبه امتحان میانترم سر و گردن دارم که باید نمره ی بالایی بگیرم چون بهش احتیاج دارم و نمره قبولی ایران برای مهمانی 12 جای 10 !
و جلسه ی کاری پنجشنبه رو هم از دست میدم و از همه مهمتر یک ماه و یک هفته دیگه علوم پایه دارم
و دقیقا فقط دو روز قبلش امتحان پایان ترم سر و گردن دارم.
خونه رو باید هر چه سریعتر اوکی کنم
و جز اون معلوم نیست سال دیگه قراره با آذین هم خونه ای باشم یا نه !
بحث کار هست و بحث اینکه اون نیاز باید هر چه سریعتر رفع بشه !
از طولانیش هم که رسمن هیییییییچی نمی دونم !
هیـــــــــــــــچ مطلق !
چقدر راحت طلب شدم.
چقدر جدیدا اذیت میشم از این شرایط
چقدر دلم آرامش مطلق می خواد !
شایدم نه
از اینکه خودم دغدغه ی خودم باشم بدم میاد
من قراره متخصص چی باشم؟
چرا انقدر همه چیو نصفه ول کردم؟
پارادوکسای شخصیتیم چقدر دردناک شده برام !
********
واقعا شکاکه؟
بدبینه؟
باید تعمیم بدم؟
خود خواهه؟
زورش کمه؟
بزرگ فکر نمی کنه؟
دیشب چه شب بذی بود
شنبه هم احتمالا اگه به یه عالم دیگه ای ختم نمیشد چقدر بد میشد
بازم تب و لرز
مثل تهران دیشب اومد سراغم
برم این آزمایش خون لعنتی رو بدم کاش
********
دل تنگی داره خفه م می کنه
دیشب عکس دیدم ، فیلم دیدم ، اشک ریختم و خندیدم !
چه جوری دارم می گذرونم؟
چه جوری انقدر دارم مقاومت می کنم در برابرش؟
خدا
خدا
خدا
به مریم گفتم ته دلم اینه که آخر ِ قشنگ ش همون اتفاقی میفته که هیچ کدوم انتظارشو نداریم جز !
پ.ن : این روزا که فیلم زیاد می بینم ، اول هر فیلم رو آخرش تصور می کنم ! چه اینطور باشه چه نه
حالا در مورد متن و نوشته هام هم همینه دیگه :)
و احتمالا یه روزی با حسرت می گم کاش زندگی م هم .
لوکیشن/دیو
هم ,رو ,یه ,ی ,، ,نمی ,می کنم ,باید هر ,دیدم ، ,چه سریعتر ,هر چه
درباره این سایت